ايلياايليا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

زندگينامه ايليای عزيزم

گردشهای نوروزی

پسر گلم خدا حفظت کنه ولی مامانی اين روزها خيلی شيطون بلا شدی و مامان و بابا رو ......... ميکنی هر چی هم می ری پارک سير نمی شی   روزهای عيد رو برای خودت کلی کيف کردی راستی ي: چيز جالب هر شب تا کلاه قرمزی شروع می شد می اومدی تا شعر اولش تموم می شد تصميم می گرفتی بری دتاق (اتاق) خودت سی دی کلاه قرمزی خودت رو ببينی بعد تا دوباره بر می گشتی اون قسمت کلاه قرمزی يا آخراش بود و يا ديگه تموم شده بود بعد که معلومه ديگه چه اتفاقی می افتاد خلاصه که آقا موچول من و بابايی امسال نتونستيم متقاعدت کنيم که سی دی خودت تکراريه هر وقت بخوای می تونی ببينی ، برنامه تلويزيون رو نمی شه نگه داشت نمی شه دوباره پخش کرد يا چرا تموم می شه....................
20 فروردين 1392

نوروز 92

سال نو مبارک لحظه تحويل سال: ساعت 14 و 31 دقيقه و 56 ثانيه روز چهارشنبه 30 اسفند 91 ايليای عزيزم پسر ناز و خوشگل مامانی و بابايی روزها تند و تند می گذرند و شما بزرگ و بزگتر می شی دلم برای به قول خودت برای نی نی بودنهات يک ذره شده . اميدوارم سال خيلی خوبی رو به اميد خدا در پيش رو داشته باشيم. قربونت برم هزار بار ...
19 فروردين 1392

دلتنگی

ايليا جونم پسر ناز و خوشگل مامانی نميدونم چرا چند روزي که صبحها که از خواب بيدار می شی و شبها قبل از خوابت مرتب بهانه می گيری و گريه می کنی که من مهد نمی رم می خوام برم پيش مامانا واقعا می مونم از خودم می پرسم نکنه مامان خوبی نيستم نکنه در حقت دارم کم کاری می کنم نکنه از مهدت ناراضی هستی يا چيزيه که چون هنوز نمی تونی منظورت رو بهمون بگی اينجوری بهانه می گيری قبلا بهتر بودی نمی دونم خودمم خيلی کسل شدم هر چی باهات صحبت می کنم و .. بی فايده شده خيلی شعرهای خوب ار مهد ياد گرفتی زبانت خيلی خوب پيشرفت می کنه ولی ناراحتی آقا کوچولوی من غم دنيا رو تو دل من می ريزه پسر عزيزم فقط دوست دارم شاد باشی و سلامتو هميشه بخندی . کلی آرزو برات دارم. ...
5 اسفند 1391
1